بیتابیتا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

گل خوشرنگ بیتا

منم و دو دختر گل بیتا 10 ساله و مهتا 4 ساله

قم

از صدقه سر مامان بزرگ رفتیم قم.آخه ماجرای قم رفتن من هم برای خودش داستانی بود. این قم رفتن یک آشتی کنون بود. چند سال پیش که نامزد بودم با خانواده و نامزد مهربان راهی قم شدیم .وقت ناهار ،آقای نامزد همراه برادرم رفتن ناهار بگیرند تا ما توی یکی از حجره ها بشینیم و بخوریم. از اونجایی که توی این دوران همه دوست دارند جلوی نامزدشون خوشگلترین باشند، منم از توی کیفم آینه رو برداشتم تا یک نگاهی به خودم بندازم.که دیدم خستگی راه و گرمی آفتاب حسابی بی ریختم کرده بود.یک رژ کوچک داشتم آروم زیر چادر به لبم کشیدم واز اونجایی که میدونستم اینجا امکان داره تذکر بدن از این جور چیزها... کاملا روی صورتم پوشوندم. یک بار وقتی داشتم چادرم درست میکردم(که...
8 مهر 1390

و این اولین قدمها....

دختر خوشمزه من بالاخره اولین قدمهاش رو برداشت و ما هم کلی ذوق کردیم.... گل دخترم واقعا شیطون شده.یاد گرفته جیغ میزنه...اونم چه شیرین....از ترس بیتا خانم پای کامپیوتریا چرخ خیاطی نشستن قدغن شده . چون ایشون هم دلشون می خواد کار کنندو اونوقت که ... . فسقلی من خیلی گرمایی و اصلا طاقت نداره روش پتو باشه .می ترسیم سرما بخوره اما زورمون بهش نمی رسه....   ...
8 مهر 1390

یه نی نی جدید

  منیژه جون قدم نورسیده مبارک    امروز رفتیم خونه دخترخاله بابارضا و دختر کوچولوشون رو دیدیم.وقتی بغلش کردم انقدر کوچولو بود که یک لحظه ترسیدم بندازمش. باور نکردنی که بیتا طلا هم انقدر کوچولو بوده. اینم عکس نوه خاله جون دخترم واقعا خانمی کرد و شیطونی نکرد.وای....که چقدر دختر متشخصم رو دوستش دارم . البته اگه از عکس زیر فاکتور بگیریم.  پارسال عروسی مهسا دختر خاله بابایی بود ما نتونستیم بریم پس الان میگیم: راستی مهسا جون عروسیت مبارک.همیشه خوشبخت باشی. ...
8 مهر 1390

تقدیم به همه زن و شوهرهای مهربون

  داشتم جلوی آینه به چروک های صورتم نگاه می کردم که همسرم این مطلب رو داد بخونم من هم اینجا گذاشتم تا همه بخونند و بعد از بچه دار شدن به پیری و چروک فکر نکنند: یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟ دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم . او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟ باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟ او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد بعد آنها را برداشت و گفت : مچاله و کثیف هستند حالا چ...
8 مهر 1390

سلام برپاییز

دختر گلم از راه رفتن خوشش اومده و وقتی راه میره چون تعادل نداره خیلی خوردنی میشه .نمیدونم سال دیگه چه چیزهایی بلده اما امروز داشتم فکرمیکردم اگر طبق پیش بینی نستراداموس سال دیگه آخرین سال جهان باشه ، باید چه جوری بگذرونمش.اول فکر کردم شاید برای اینکه بیتا هست وشاید سختی بکشه ناراحت بشم.ولی بعد فکر کردم که حیف نبود لذت مادر بودن رو نمیچشیدم .اصلا از کجا معلوم تا سال دیگه باشم... نباشم... خدا عالم.... بیتا طلا نیمدونم چی از جون کیفم میخواد. از این طرف خونه میبرتش اون طرف خونه وبرش میگردونه.... عاشق پوره کدو با ماست شده و بدون تعارف میخوره .ولی در مجموع سه وعده بیشتر نمی خوره... . اینم یک عکس از دختر نازنازی ما.پارسال و ...
8 مهر 1390

14ماهگی

  دخترگلم روزت مبارک. به مناسبت امروز وبلاگ  فتوبیتا رو باز کردیم  دختر نازم امروز 14ماهه شد .دیگه واسه خودش خانم شده و راه میره. دیشب بارون اومد.تصمیم گرفتم یک عکس پاییزی از دخترم بزارم.   ...
8 مهر 1390